وحیدرضاوحیدرضا، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره

زندگی مامان و بابا

این روزها...

1394/4/2 16:25
نویسنده : mamani
136 بازدید
اشتراک گذاری

این روزهای من

پسرم آرام آرام قد می کشد و من در سایه ی امن صداقت ناب کودکانه اش بزرگ می شوم

او می رقصد و من آرام آرام نوای کودکانه اش را زمزمه می کنم

او می خندد و من از شوق حضورش اشک می ریزم

او در آغوشم آرام می گیرد و من تا صبح از آرامشش آرام می شوم

او بازی می کند و من شادمانه آنقدر می نگرمش تا چشمانم جز او هیچ نبیند

او حرف می زند به زبانی که کسی جز من نمی فهمدش

طبیعت را حس می کند ..... خدا را می بوید و من ............

کوذکانه در سایه ی بزرگیش پنهان می شوم

تا از گرمای دست نوازش غیبت بی بهره نمانم

این روزهای من پر است از پسرم

این روزهای من روزهای عجیبست روزی بی وقتی روزهایی که شبش چه زود فرا می رسد و شب هایی که نخوابیده زود صبح می شود و شب و روزهایی که با بزرگ شدن پسرم می گذرد

و خدایی که این نزدیکی هاست تا بتوانم مراقب پسرم باشم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مامانی غزل جون
4 تیر 94 13:19
سلام عزیزم خدا نی نی کوچولو رو برات حفظ کنه امروز تولد فسقلی ما غزل جون هست میشه بیای تو وبش و بهش تبریک بگی میخوام کلی پیام تبریک از طرف دوست های مهربونمو براش به یادگار بمونه ممنونم از لطف و مهربونی هات...