شادمانی بی دلیل مادر
این روزها ...
گاهی صد بار دست های پسرم را می گیرم و نگاه می کنم .
به ناخن هایش ، بند های انگشتانش و به پوستش نگاه میکنم و می بوسمشان ...
انگار خدا را در مشت های کوچک پسرم پیدا کرده ام .
به چشم های او چشم میدوزم.
به لبانش بوسه می زنم و به مروارید هایی سفیدی که تازه مهمان دهان زیبایش شده..
با او بازی می کنم و در آغوشش می فشارمش .
«آرام درگوشش میگویم می دانی چرا خدا تو رو به من داد ؟
برای این که روزی هزار بار ازاو تشکر کنم ...»
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی